loading...

S & M

یادداشتهای روزانه

بازدید : 306
دوشنبه 25 آبان 1399 زمان : 10:37

لمروز جمعه هست . هوا سرده و خونه هستیم . خیلی کلافه شدم صبح تا ساعت 9 خوابیده بودیم . بعد از صبحانه خانم جون گفت حمام رو قول دادی بشویی . مجبور شدم نزدیک دو ساعتی توی حمام به نظافت حمام برسم . ساعت حدود یازده رفتم مغازه و ساعت یک تعطیل کردم و رفتم وسایل مورد نیاز خونه رو از بازار خریدم .وقتی برگشتم خانم جون دراز کشیده بود تا بخوابه . گفتم پس ناهار گفت من که نمیخورم اگر دوست داشتی تخم مرغی برای خودت درست کن . حال نداشتم لذا گرفتم من هم خوابیدم . با درد دستم از خواب بیدار شدم . دست چپم چون زیرم مکنده بود خون نرسیده بود و بی حس شده بود و درد میکرد . الان ساعت چهاره . هنوز خانم جون خوابیده من هم حسابی کلافه شدم .

معرفی کتاب: نگاهی به رمان "کلیدر"
بازدید : 233
شنبه 23 آبان 1399 زمان : 17:37

بازدید : 342
شنبه 23 آبان 1399 زمان : 17:37

این روزها انگیزه خودم رو برای خیلی از کارها از دست دادن . آخه هیچ خبری از مریم جون نیست . مریم رفت و تمام انگیزه‌ی زندگی رو با خودش برد . شادی و شادکامی‌ر با خودش برد و غم و اندوه و پناه بردن به دنیای موزیک غمگین با کلی خاطره رو برام جا گذاشت.

برنامه‌ریزی، پاشنه آشیل موفقیت در آزمون زبان انگلیسی آیلتس
بازدید : 216
يکشنبه 17 آبان 1399 زمان : 1:38

بازدید : 478
سه شنبه 12 آبان 1399 زمان : 15:37

دو هفته قبل مادرم از دست مستاجرش شکایت کرد گفته بودم که خیلی اذیت میکنه . توی این مدت یه واقعیت‌هایی روشن شد و اون اینکه نتنها دخر نبوده بله زن مطلقه‌‌‌ای بوده که چون معتاد بوده شوهرش طلاقش داده . علاوه بر این داری یک فرزند بوده و ....

امیر نصیرزاده: نیروهای مسلح آماده پاسخ دندان شکن به هر گونه ماجراجویی دشمنان هستند
برچسب ها
بازدید : 499
دوشنبه 11 آبان 1399 زمان : 6:40

از اواسط هفته قبل بازار کلا خراب هست و به زور دخل مغازه به صد تومان میرسه . خانم جون مثل روزهای قبل یه شیفت مغازه پسرمون و یه شیفت هم جلوی نوه هست . شبها آنقدر خسته هست که فوری خوابش میبره . ناهار و شام که نداریم و اگثر مواقع یا تخن مرغ میخوریم یا مانده وعده قبلی رو .

قیمت خریدوفروش شامپوی خودرو
برچسب ها
بازدید : 491
جمعه 1 آبان 1399 زمان : 18:36

شناسنامه‌ها رو داد و رفت روی صندلی نشست . توجه خودش رو به توی خیابان جلب کرده بود در حالی که مشخص بود زیر چشمی‌منو نگاه میکنه . اینو وقتی متوجه شدم که چند دقیقه‌‌‌ای داشتم بهش نگاه می‌کردم و اون هر ازگاهی میخندید و این موضوع رو میشد از پشت ماسکی که به صورت زده بود فهمید .

هشت صبح فیزیک زد تو ذوقم!
برچسب ها
بازدید : 501
سه شنبه 28 مهر 1399 زمان : 20:39

دیشب تا ساعت حدود 11 مغازه بودم و مجبور بودم یه سفارش رو که قرار بود امروز تحویل بدم آماده می‌کردم . دست تنها بودن هم خیلی سخته . هر چند که خانم جون هم هر روز یه ساعتی جهت کمک پیشم میاد اما این روزها بیشتر مغازه پسرمون هست .

فتوای آیت‌الله سیستانی: داد و ستد محصولات اسرائیلی جایز نیست ۱۳۹۹/۰۷/۲۶
برچسب ها

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی